گوش کن به صدای تپشهای قلبت،

صدا کن اسم او را که دوستش داری

صدا کردی اسمم را ، سرت را بر روی سینه ام گذاشتی و فریاد عشق را شنیدی

صدایی که از قلب من بود ، همان فریاد تو بود ، فریاد زدم دوستت دارم

آنچه در قلب تو بود ، احساس من بود

عزیزم گفتن این احساس بهانه ی من بود

عبور می کنم هر شب ...

­

از کنار نیمکت های خالیه پارک ...

­

طوری که انگار کسی درنیمکت های اخرین ...

­

انتظار مرا می کشد ...

­

و به انجا که میرسم بغض گلویم

­

را می گیرد و باید وانمود کنم

­

که باز هم دیر رسیده ام ...

دیگر برایم مهم نست

­

برایم مهم نیست دیگران

­

چه میگویند

­

زیرا من فقط خودم هستم

خودم که عاشق تو هستم

­

­

­

­

چقد سخته وقتی

ازت میپرسه “ ناراحت شدی ؟ ”

اشک از چشات بریزه و

بگی اشکال نداره . . .

­

ثبت احوال­

همه چیزم را در شناسنامه ام ثبت کرد

­جز­

احوالم را