استاتوس غمگین فیسبوکی

انتظار واژه قشنگی بود برای وقتی که او در راه بود

انتظار تلخترین واژه می شود وقتی میدانی قرار نیست بیاید

هر ثانیه مرگ است انتظار کسی که میدانی نخواهد آمد

و من همیشه در انتظار !

امشب یک جمله ی تلخ مهمان من باش !
بگذار یادم نرود

که مرا در شبی رو به انتهای زمستان

به هیچ خدایی نسپردی و رفتی !

♣◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►♣

انتظار واژه قشنگی بود برای وقتی که او در راه بود

انتظار تلخترین واژه می شود وقتی میدانی قرار نیست بیاید

هر ثانیه مرگ است انتظار کسی که میدانی نخواهد آمد

و من همیشه در انتظار !

♣◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►♣

تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام

دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو

دردش متفاوت باشد ویرانم می کند

من از دست رفته ام ، شکسته ام ، می فهمی ؟

به انتهایِ بودنم رسیده ام

اما اشک نمی ریزم

پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند

♣◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►♣

درد ، مرا انتخاب کرد . . .
من ، تو را . . .
تو رفتن را . . .
آسوده برو ، دلواپس نباش . . .
من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم . . .

- - - - - - - - - - - - - - - -

پرم از بغض!

بغض هایی که نمی شکنند…

بغض هایی که همانند جلادی گردنم را گرفته اند

و می خواهد مرا خفه کنند!

پرم از بغض هایی بی رحم…

- - - - - - - - - - - - - - - -

آدمها آنقدر زود عوض می شوند …

آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی

و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است …

- - - - - - - - - - - - - - - -

بگذآر سُ _ ک _ و _ تـ قآنون زندگی مَن بآشد…
وَقتی وآژِه هآ دَرد رآ نِمی فَهمند….

- - - - - - - - - - - - - - - - 

من امشب از فراق یار می گریم

بسان عاشقان زار می گریم

رفیق نیمه راه شد یار دیرینم

دلم افسرده است بسیار می گریم

****ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ****

بَهای با تو بودَن بس ناجوانمردانه سَنگیـــن است

درآمد روح من ناچیز تر از این هاست

****ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ****

گاهـــی احساس میڪنَمــ

روی دَستـــــت مــانده اَمــ

خَســتہ اَت ڪَردمـــــ

 خــودَت هَــم نــمــیــدانـــــــی با مَن چــہ ڪــنَــی؟

****ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ****

زمان گذشت بدون توجه به چیزهای کوچکی که کم هم نبودند

چیزهای کوچکی که حداقل می توانستند تحمل کردن زندگی را آسان تر کنند

گاهی فرصت نبود

گاهی حوصله

و من خیلی دیر این را فهمیدم

خیلی دیر

هر چند که شاید هنوز هم پشت این همه سیاهی

کسی چیزی پیدا شود که نام من را از یاد نبرده باشد

****ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ****

گاهی "سکوت "اخرین اخطار است

****ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ****

ﮔـﺎﻫـی ﺍﻳـﻨـﮑـﻪ ﺻـﺒـﺢ ﻫـﺎ …
ﺩﻟـﺖ ﻧـﻤـﻲ ﺧـﻮﺍﺩ ﺑـﻴـﺪﺍﺭ ﺑـﺸـﻲ ..
ﻫـﻤـﻴـﺸـﻪ ﻧـﺸـﻮﻧـﻪ ی ﺗـﻨـﺒـﻠـی ﻧـﻴـﺴـﺖ !
خسته ﺍی ﺍﺯ ﺯﻧـﺪﮔـی …!
ﻧـﻤـی ﺧـﻮﺍی ﻗـﺒـﻮﻝ ﮐـﻨـی ﮐـﻪ ﻳـﮏ ﺭﻭﺯِ ﺩﻳـﮕـﻪ
ﺷـﺮﻭﻉ ﺷـﺪﻩ …

--------------------------------------------------------------------

گاهی خوب است آدم بداند وقتش رسیده “دست بکشد” و “رها کند”
و قبول کند که جنگیدن بس است …
گاهی باید بگذاری سرنوشت بیاید ،
روزگار خودی نشان بدهد و همه چی دست به دست هم دهد
تا اوضاع رقم بخورد و تو ساکت و سرد تنها ورق بخوری . . .

--------------------------------------------------------------------

حس آن ته سیگار مچاله
حس آن شاخه شکسته روی زمین
حس بیمار در کما رفته
حس آن بره که گرگ نشسته برایش به کمین
حس تنهایی و رخوت
حس جان دادن تو خلوت
حس مرگ دارم امشب !

خسته ام از زندگی خدا

--------------------------------------------------------------------