اون وقتا که داداش کوچیکم 5 سالش بود.............
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بهش یاد داده بودم
هر وقت جیش داره به جای اینکه بگه جیش دارم
بگه میخوام بخونم
یه شب داییم خونمون بود
شب که همه خواب بودن داداشم به داییم گفت
دایی بیدار شو میخوام بخونم
دایی هم که نمیدوست جریان چیه گفت
باشه عزیزم فقط اروم تو گوشم بخون که کسی نفهمه!!
خدا رحمت کنه رفتگان شما رو
عفونت گوش 1 سال بیشتر بهش فرصت نداد
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
طراحی بنر رایگان برای اعضا سایت | 36 | 1475 | sajjad |
چند لطیفه و طنز رمضانی سری1 | 0 | 390 | bahar |
نمی دونی تو این روزا چقدر از زندگی سیرم | 0 | 393 | bahar |
تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان | 0 | 311 | bahar |
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت | 0 | 326 | bahar |
در چشم باد، لاله فقط پرپرش خوش است | 0 | 285 | bahar |
چقدر خواب ببینم که مال من شده ای | 0 | 323 | bahar |
مخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی | 0 | 297 | bahar |
کسی ما را نمی پرسد کسی ما را نمی جوید | 0 | 299 | bahar |
اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم | 0 | 321 | bahar |